شانزدهمین جلسه بارش افکار گروه ?????? ????? با موضوع کتابخوانی هدفمند به منظور کمک به توسعه فردی پرسنل، در روز دوشنبه مورخ 1401/05/03 ساعت 13 با حضور مدیرعامل محترم فرجاد جناب آقای مهندس مهدی مشایخی و جمعی از مدیران و پرسنل مراکز تصویربرداری طب آزما، مرکز تصویربرداری تابش پرتو و مرکز رادیوتراپی و انکولوژی صدرا در آمفی تئاتر مرکز فرجاد برگزار گردید.
در این جلسه جناب مهندس مهدی مشایخی درخصوص 4 قانون ساختن عادت و نقش قانون سوم و اهمیت آن به صحبت پرداختند.
قانون سوم تغییر رفتار جهت ایجاد عادات خوب به ما میگوید که "آن را ساده کنید". همچنین موثرترین فرم یادگیری را تمرین کردن می داند و نه برنامه ریزی. همچنین برای رسیدن به موفقیت در هر زمینه باید بر روی عمل کردن تمرکز کرد و نه حرکت کردن.
شکل دهی به یک عادت، پروسه ای است که در آن رفتار به تدریج و از طریق تکرار به سمت ناخودآگاه حرکت میکند. و مدت زمانی که یک عادت را اجرا میکنید به اندازه تعداد دفعاتی که آن عادت را انجام می دهید اهمیت ندارد.
وقتی عادت جدیدی را شروع میکنید، باید در کمتر از دو دقیقه آن را انجام دهید.
این یعنی عادت مورد نظر خود را تبدیل به یک رفتار بسیار ساده و سریع کنید. پیشنهاد کلیر برای قانون دو دقیقه ای «30 دقیقه تمرین یوگا»، فقط «برداشتن تشک یوگا» و برای «تا کردن لباسهای شسته شده» در قالب قانون دودقیقهای «تا کردن یک جفت جوراب» است.
به دلایل زیادی این استراتژی خوب کار میکند. با توجه به گفتههای کلیر، که یک وبسایت محبوب افزایش بهرهوری را اداره میکند، شما باید قبل از این که به جزئیات توجه کنید، به «هنر نمایش دادن» مسلط شوید. در واقع این «دو دقیقه ها» تشریفات ورودی یک روال بزرگتری به نام عادت هستند.
قبلا هم نمونههایی از قانون دو دقیقه ای کلیر را شنیدهام. مثلا چاد منگ تان (Chade-Meng Tan)، مهندس سابق گوگل که کلاسهای هوش هیجانی این کمپانی را برگزار میکرد، در کتاب «جستجوی درون» به این قضیه اشاره میکند. او در کتاب خود مینویسد که بهترین راه برای شروع عادت مدیتیشن این است که «کمتر از حد توان خود تمرین کنید.»
«تان» میگوید که حفظ تمرین مدیتیشن یا مراقبه به این معنی است که بفهمید «چه مقدار مدیتیشن باید انجام دهید تا تغییرات قابل توجهی در زندگیتان ببینید. و مراقب باشید که زیادهروی نکنید.» با گذشت زمان، شما میتوانید مقدار این تمرینات را افزایش بدهید و از آن لذت ببرید.
وقتی از انجام یک تکلیف یا کاری مثل نوشتن یک نامه یا تمیز کردن کمد خودتان بدتان میآید، حداقل فقط به مدت یک دقیقه «با دقت و بدون حواسپرتی» این کار را انجام دهید.
بیلی مینویسد که ممکن است فقط در طی ۴۰ ثانیه حواسمان از کاری که در حال انجام آن هستیم پرت شود. اما وقتی این آستانه را گذراندید، به احتمال زیاد تمایل دارید کارتان را ادامه بدهید، چرا که از سرعتگیر ابتدای کار عبور کردید.
و در مورد موضوع غلبه بر تنبلی، افراد زیادی در این ایده با هم توافق داشتند که شما باید به خودتان بگویید که من قرار است این کار را فقط در مدت زمان معینی انجام بدهم و بعد میتوانم از آن دست بکشم. بکفرمور (Backformore) نوشته است:
من زنگ آلارم را روی ۱۰ دقیقه تنظیم میکنم و بعد میبینم که تا چقدر میتوانم کارم را ادامه بدهم. معمولا این کار به من انگیزه میدهد که تا وقتی که زنگ هشدار به صدا در نیامده کارم را ادامه بدهم، اما وقتی هم که زودتر از کارم دست بکشم میدانم حداقل مقداری از کارم را انجام دادهام.
این عادتهای رفتاری کوچک، به هویتی که شما میخواهید در خودتان ایجاد کنید، نیرو میبخشد و آن را تقویت میکند. اگر ۵ روز متوالی به باشگاه بروید، حتی اگر فقط به مدت دو دقیقه باشد، در واقع دارید هویت جدیدی از خودتان میسازید.
او ادامه میدهد:
شما دارید روی تبدیل شدن به شخصیتی تمرکز میکنید که عادت به باشگاه رفتن دارد و هیچکدام از تمریناتش را از دست نمیدهد. در واقع شما در حال اجرای کوچکترین اقدام در راستای شخصی که میخواهید شوید هستید.
انرژی ارزشمند است و مغز به گونه ای برنامه ریزی شده که هر زمان امکانش هست آن را حفظ کند. این ذات انسان است،که از ((قانون کمترین تلاش )) پیروی می کند. قانونی که می گوید: بین دو گزینه ی مشابه، افراد طبیعتا به سمت گزینه ای گرایش دارند که به کار کمتر احتیاج داشته باشد. مثلا بین گسترش مزرعه به سمت شرق که می توانید محصول کنونی را در آنجا هم پرورش دهید و گسترش محصول به سمت شمال که باید با یک اقلیم متفاوت مواجه شوید، طبیعتا اولی انتخاب می شود. در میان تمامی اقدامات ممکن که می توانیم انجام دهیم، آن موردی انتخاب و پسندیده می شود که بتواند بیشترین میزان ارزش را با کمترین تلاش تحویل دهد. انگیزه ی ما این است که کار را ساده انجام دهیم.
هر اقدام به مقدار معینی انرژی نیاز دارد. هر قدر انرژی بیشتری برای شروع کار نیاز باشد احتمال رخ دادن آن کمتر است. اگر هدفتان این است که روزی100 حرکت دراز و نشست انجام دهید، به انرژی زیادی نیاز دارید. در ابتدا که انگیزه دارید و هیجان زده هستید می توانید قدرت لازم برای شروع را جمع آوری کنید.
اما پس از چند روز، این تلاش زیاد، حس خستگی و درماندگی را در شما ایجاد می کند. در حالی که اگر با خودتان قرار بگذارید روزی یک دراز و نشست انجام دهید، به انرژی خاصی یرای شروع کار نیاز ندارید. و هر قدر یک عادت به انرژی کمتری نیاز داشته باشد، احتمال وقوع آن بیشتر است.
به هر رفتاری که بخش زیادی از زندگی تان را اشغال می کند نگاه کنید، متوجه خواهید شد که برای اجرای آن به انگیزه ی خیلی زیادی نیاز ندارید. عادت هایی مثل ور رفتن با گوشی، بررسی ایمیل و مشاهده ی تلویزیون بخش زیادی از وقت ما را می گیرند، چون می توانند با کمترین تلاش ممکن انجام شوند. انجام آنها به شدت راحت است.
از یک منظر هر عادت همچون مانعی بر سر رسیدن به خواسته هایتان است. رژیم گرفتن مانعی برای رسیدن به تناسب اندام است. مدیتیشن مانعی برای رسیدن به آرامش است. نگارش مانعی برای رسیدن به تفکر شفاف است شما خود عادت را نمی خواهید. آنچه حقیقتا به دنبالش هستید، نتیجه ی حاصله از آن عادت است. هر قدر مانع بزرگ تر باشد یعنی انجام عادت دشوارتر باشد اصطکاک بیشتری میان شما و وضعیت مطلوبتان به وجود می آید. به همین دلیل باید عادت هایتان را آن قدر ساده کنید تا بتوانید حتی زمانی که حسش نیست و روی فرم نیستید هم آن ها را انجام دهید. اگربتوانید عادت های خوب مدنظرتان را ساده تر کنید، احتمال انجام آن ها بیشتر خواهد شد.