جلسه نونزدهم بارش افکار با موضوع کتابخوانی هدفمند گروه ?????? ????? روز سه شنبه مورخ 1401.06.01 با حضور مدیرعامل محترم مجموعه، جناب آقای مهندس مهدی مشایخی و جمعی از مدیران و پرسنل مراکز تصویربرداری طب آزما، مرکز تصویربرداری تابش پرتو، مرکز رادیوتراپی و انکولوژی صدرا و درمانگاه عمومی تخصصی فرجاد در سالن کنفرانس مرکز فرجاد برگزار گردید.
در ابتدای جلسه مهندس مهدی مشایخی از یکی از همکاران درخواست نمودند تا خلاصه ای از کتاب "ببخش و بگیر" را ارائه دهند و برداشت خود از مطالب گفته شده در این کتاب را بیان کنند، سپس سایر همکاران به بحث و گفت و گو درخصوص مطالب گفته شده پرداختند. سپس مهندس مهدی مشایخی به تفصیل ویژگی های افراد بخشنده، گیرنده، و برابری طلب را که در کتاب ذکر شده، بیان نمودند و از همکاران خواستند تا نقطه نظرات خود در رابطه با این افراد را به اشتراک گذارند.
در نهایت، مطابق مذاکرات صورت گرفته و نوشته های آقای "آدام گرنت" به این نتیجه دست می یابیم که افراد بخشنده انسان های موفق تری در جامعه می باشند.
در کتاب «ببخش و بگیر» (چرا و چگونه بخشندهها به اوج موفقیت میرسند) «آدام گرنت» که دکترای روانشناسی سازمانی از دانشگاه هاروارد دارد و استاد دانشکده وارتون در دانشگاه پنسیلوانیا است، افرادی را بهعنوان دهنده، گیرنده و حسابگر معرفی میکند.
گیرندهها مشخصه متمایزی دارند، بیشتر از آنکه دست بده داشته باشند دست بگیر دارند آنها منافع خودشان را به منافع دیگران مقدم میدارند و معتقدند جهان جای رقابت است. اگر نخوری خورده میشوی.
در نقطه مقابل افراد بخشنده قرار دارند که در محیطهای کاری گونه به نسبت کمیابی هستند. آنها ترجیح میدهند بیشتر ببخشند تا بگیرند. آنها بدون هیچ چشمداشتی به دیگران کمک میکنند. آنها زمان، انرژی، دانش، مهارتها، ایدهها و روابطشان را با دیگران سخاوتمندانه سهیم میکنند.
جالب است بدانید مطالعات نشان میدهند که داشتن خواهر یا برادران کوچکتر باعث میشود غرایز بخشندگی در ما رشد کنند، چون تجربه آموزش، مراقبت از کودک، غذا دادن به او و تمیز کردن را به دست میآوریم.
در مجموعه مطالعاتی به سرپرستی «پائول ون لانگ» روانشناس هلندی، بخشندگان خواهر و یا برادر بیشتری نسبت به گیرندگان و حسابگرها داشتند. بخشندگان دو خواهر و یا برادر دارند و گیرندگان و حسابگرها بهطور متوسط یک و نیم خواهر و یا برادر. خواهر و برادران بیشتر یعنی به اشتراکگذاری بیشتر که افراد را بهسوی بخشندگی سوق میدهد.
بنا بر پژوهشها بیشتر افراد در روابط با نزدیکانشان، مثل بخشندهها رفتار میکنند. در ازدواج، روابط دوستانه و روابط خانوادگی بیحسابوکتاب کمک میکنند، اما در محل کار بده بستان پیچیدهتر میشود. در سرکار عده بسیار کمی صرفاً مانند یک بخشنده یا یک گیرنده عمل میکنند و بهجای آن سبک سومی را به کار میگیرند به نام حسابگری.
فردی که در تلاش است تعادلی را بین گرفتن و بخشیدن حفظ کند. حسابگرها بنا بر اصل «انصاف» عمل میکنند. وقتی به دیگران کمک میکنند انتظار دارند دیگران با آنها کمک کنند و بدین طریق از خودشان محافظت میکنند. اگر حسابگر باشید به اصل «این به آن در» معتقدید و روابطتان تابع «تبادل منافع» است.
نکته جالب این است که گیرندگان و حسابگرها در شبکه ارتباطیشان نیز میبخشند اما این بخشش، استراتژیک است و انتظار بازگشتی وجود دارد که مساوی یا فراتر از بخششان باشد. زمانی که گیرندگان و حسابگرها مشغول شبکهسازی میشوند تمرکزشان بر این است که چه کسی میتواند در آینده نزدیک به آنها کمک کند و این به آنها میگوید چه چیزی، کجا و چگونه ببخشند.
تو پشتم را بخاران و من نیز پشت تو را میخارانم.
اگر به من کمک کنی مدیونت میشوم و وظیفهدارم اگر بتوانم به تو کمک کنم.
گیرندگان و حسابگرها بهجای اینکه بهطور متقابل به اشخاصی کمک کنند که به آنها کمک کردهاند بیشتر اوقات پیشقدم میشوند و به کسانی پیشنهاد کمک میدهند که در آینده به کمکشان نیاز خواهند داشت. البته در این روابط، گیرندگان معمولاً به دنبال گرفتن بیشترین مقدار ممکن هستند درحالیکه حسابگرها به دنبال بده بستان برابرند. بخشیدن، گرفتن و حسابگری سه سبک اساسی در تعاملهای اجتماعیاند. ولی مرز بین آنها قابلتغییر است. تعجبی ندارد که هنگام مذاکره بر سر میزان حقوقتان شخصیتی گیرنده داشته باشید. وقتی به کسی کمتجربهتر از خودتان چیزی آموزش میدهید بخشنده باشید و به هنگام شراکت با یک همکار مثل یک حسابگر عمل کنید.
الگوهای موفقیت بر مبنای سبکهای رفتاری متفاوت است اگر از شما بپرسم حدس میزنید چه کسی احتمال دارد در پایین نردبان موفقیت قرار بگیرد چه خواهید گفت؟ گیرنده، بخشنده یا حسابگر؟
پژوهشها نشان میدهند که بخشندهها به پایین نردبان موفقیت سقوط میکنند!
با تحقیق در میان طیف وسیعی از مشاغل مهم بخشندهها کسانی هستند که ضرر میکنند، آنها موجب بهبود بقیه میشوند ولی دراینبین موفقیت خود را قربانی میکنند درواقع افراط در کمک به دیگران مانع از این میشود که افراد کار خودشان را به انجام برسانند. حتی شواهدی وجود دارد که بخشندهها بهطور میانگین ۱۴ درصد پول کمتری به دست میآورند. دو برابر بیشتر در معرض این هستند که مورد سوء استفاده قرار بگیرند و ۲۲ درصد کمتر از دیگران آدم قدرتمند و مسلطی بهحساب میآیند!
خوب اگر بخشندهها با احتمال بیشتری در پایین نردبان موفقیت قرار گیرند چه کسی در رأس قرار میگیرد؟ گیرندهها یا حسابگرها؟
هیچکدام.
وقتی نگاه دیگری به دادهها انداختم به الگوی شگفتانگیزی پی بردم. بازهم بخشندهها. شواهد نشان میدهد افراد با بهترین و بدترین عملکرد بخشندهاند. گیرندهها و حسابگرها بیشتر در میانه قرار میگیرند. این الگو در همه جا صادق است. ابتدا و انتهای نردبان موفقیت در دست بخشندهها است. بنابراین بخشندهها شاید احمق به نظر برسند ولی قهرمان هم هستند.
در این کتاب بررسی میکنیم که چرا برخی بخشندهها ساده و توسریخور هستند و برخی دیگر بهطور شگفتآوری موفق از آب درمیآیند. برای درک اینکه چرا بخشندهها بر بالای نردبان موفقیت تکیه میزنند ماجرا و مطالعات شگفتانگیزی را بررسی میکنیم که روشن میکند چگونه بخشیدن میتواند قدرتمندانه و کمخطرتر از آن چیزی باشد که بیشتر مردم باور دارند. در این مسیر بخشندگانی در تمام مشاغل معرفی میکنیم که روند مرسوم اول موفق شدن و سپس بخشیدن را برعکس کرده و ثابت میکنند افرادی که در ابتدا میبخشند در ادامه جایگاه مناسبی برای موفقیت پیدا میکنند.
نکتهای وجود دارد و آن این است که بخشندگان گیرندگان و حسابگرها همگی توانایی رسیدن به موفقیت را دارند و به موفقیت هم میرسند اما وقتی بخشندهها به موفقیت میرسند اتفاق خاصی رخ میدهد. این موفقیت فراگیر میشود درحالیکه پیروزی گیرندهها اغلب با باخت فرد دیگری همراه است. تحقیقات ثابت کرده که مردم به موفقیت گیرندگان حسادت کرده و در انتظار فرصتی برای زمین زدن آنها هستند درحالیکه با موفقیت افراد بخشنده افراد بهجای پایین کشیدنشان به پشتیبانی از آنها پرداخته و هوادارانشان هستند. موفقیت بخشندگان اثر موجی به همراه دارد و موفقیت انسانهای اطرافشان را هم افزایش میدهد.
اکیدا پیشنهاد می کنم این کتاب معرکه را مطالعه کنید. کتاب با قلم شگفت انگیز آدام گرنت بسیار جذاب و خواندنی نوشته شده است. با خواندن این کتاب عمیقا به این نتیجه می رسید که در روابط متقابل تان (به زبان حسابداری) بهتر است بیشتر طلبکار باشید تا بدهکار!